00010 copy

امام خمينی يك حقيقت هميشه زنده است

امام خمينی يك حقيقت هميشه زنده است

نبض خبر 

امام خميني رحمه الله در روز ۲۰ جمادي الثاني ۱۳۲۰ هجري قمري مطابق با ۳۰ شهريور ۱۲۸۱ هجري شمسي هم زمان با سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام در شهرستان خمين از توابع استان مركزي ايران در خانواده اي اهل علم و هجرت و جهاد و در خانداني از سلاله زهراي اطهر عليهاالسلام به دنيا آمد.

پدر بزرگوار ايشان، مرحوم آيت اللّه سيد مصطفي موسوي، از معاصران آيت اللّه العظمي ميرزاي شيرازي رحمه الله بود و در حالي كه بيش از ۵ ماه از ولادت امام نمي گذشت، به دست طاغوتيان و خوانين تحت حمايت عمّال حكومت وقت، به دليل سر دادن نداي حق طلبي به شهادت رسيد.

امام خمينی  رحمه الله دوران كودكي و نوجواني را تحت سرپرستي مادر مؤمنه اش، بانو هاجر، و عمه مكرمه اش، صاحبه خانم، گذراند. قسمتي از معارف متداول روز و علوم مقدماتي و سطح را نزد معلمان و علماء منطقه فرا گرفت و در سال ۱۲۹۸ ش عازم حوزه علميه اراك شد، و در سال ۱۳۰۰ ش اندكي پس از هجرت آيت اللّه العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي به قم، رهسپار حوزه علميه قم شد و به ادامه تحصيل علوم حوزوي پرداخت.

هم زمان با فراگيري فقه و اصول به فراگيري رياضيات، هيئت فلسفه، عروض، قوافي و فلسفه اسلامي و غرب و عالي ترين سطوح عرفان نظري و عملي پرداخت. او طي سالهاي طولاني در حوزه علميه قم به تدريس چندين دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامي پرداخت. در سال ۴۰ و ۴۱ ماجراي انجمنهاي ايالتي و ولايتي موجب شد تا رهبري نهضت اسلامي مردم ايران را به عهده گيرد كه با تلاشهاي خستگي ناپذير ايشان اين نهضت در سال ۱۳۵۷ به پيروزي رسيد. و بالاخره در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ پس از عمري مجاهدت، به ملكوت اعلا پيوست

ويژگيهاي شخصيتي فردي امام خمينی (ره)

يقينا خصوصيات امام ، استثنايي ، ممتاز و بي نظير است و هرچه در ابعاد شخصيت ايشان تأمل كنيم ، اين استثناء و امتياز را بهتر و بيشتر مي يابيم .

درباره شخصيت امام خميني واقعا نمي شود حرف زد . وقتي مي خواهيم راجع به ابعاد شخصيت اين عزيز دوران و يادگار پيامبران حرف بزنيم ، مي دانيم كه ناقص خواهد ماند. زمان زيادي لازم است تا زبانهاي گويا بتوانند عظمت اين شخصيت را حيطه بندي كنند ، لذا من نمي خواهم درباره آن واقعا صحبت كنم. زيرا ما كوچكتر از آن هستيم كه بتوانيم در اين زمينه ، به بررسي ابعاد شخصيت آن بزرگوار بپردازيم.

من قادر نيستم خصلتهاي انساني و والاي اين مرد بزرگ را كه مثل خورشيد در تاريخ اسلام درخشيد ، توصيف كنم. سالهاي متمادي خدمت امام بودم . از سال ۳۷ با ايشان آشنا شدم و به درس او مي رفتم و در دوره هاي مختلف و در بحرانهايي كه پيش مي آمد ، رفتار حساب شده آن مرد را ديده بودم. اين انسان استثنايي ، اصلا از نوع مردم زمان ما نبود. واقعا نمي توانم خصلتها و خصوصيات اين مرد بزرگ را توصيف كنم.

شخصيت امام (ره) با هيچكدام از رهبري هاي دنيا قابل مقايسه نيست . او را فقط با پيامبران و اولياء معصوم (ع) مي توان مقايسه كرد . او شاگرد و دنباله رو آنها بود و به همين خاطر نمي توان با رهبري هاي سياسي دنيا مقايسه اش كرد. ما رهبري هاي سياسي دنيا را مي شناسيم و تاريخ مبارزه آنها را و علتها را با دقت مطالعه كرده ايم . و واقعا حيف است كه به آنها رهبر بگوييم و امام را هم با اين عنوان ياد كنيم.

اگر به آنها رهبر بگوييم بايد عنوان ديگري را براي امام(ره) انتخاب كنيم . او اصلا جنس و خميره انبياء بود. توصيف و ترسيم چهره آن عزيز خدا و عزيز بندگان صالح او ، واقعا خيلي مشكل است .

حقيقتا براي انسان بزرگ و شخصيت بي نظيري مثل امام عزيز و بزرگوارمان ، جا دارد كه برگزيده ترين انسانها و هوشمند ترين ذهنها و صافترين و پاك ترين دلها و جانها ، از احساس تكريم و تعظيم ، سرشار شوند . فرق است ميان شخصي كه به خاطر مقام و سمت ظاهريش ، مورد احترام و تجليل واقع مي شود و كسي كه شخصيت و عظمت و عمق وجود و آراستگيهاي گوناگون او ، هر انسان بزرگ و قوي و هوشمندي را به تعظيم و تجليل و ستايش و تكريم وادار مي كند. امام عزيز ما از اين نوع انسانها بود.

شخصيت امام حتي براي دشمنان او نيز درخشيد. همان كساني كه در طول ده سال تبليغات زهرآگين و خباثت بار، هميشه سعي مي كردند چهره منور اين ولي خدا را دگر گونه جلوه دهند و اميدي را كه در دل مسلمانان و مستضعفان عالم درخشيده بود، خاموش كنند.

امروز لحن همه آنها تغيير كرده و توصيفشان از امام (ره) توصيفي اعتراف آميز نسبت به عظمت اين شخصيت بزرگ است.

شخص امام (ره) انسان خوبي بود. خوبي او توانست تمام قلمرو حضور او را خوب متلأ لي كند . وقتي كسي خوب است حول و حوش او هم تحت تأثير قرار مي گيرد و خانه و دوستان و كشور و دنياي خودش را خوب مي كند. امام (ره) مثل چراغي بود كه همه جا را منور مي كرد ، چون خودش منور بود، حتي دشمنان امام ، شخص او را از لحاظ زهد و پارسايي و بي طمعي و بي اعتنايي به دنيا و راستگو بودن در ادعاها، قبول داشتند.

خصوصياتي كه امام (ره) داشتند ، هر كدامش كافي بود يك انسان معمولي را ، انساني بزرگ معرفي كند. اراده و قاطعيت و علم و شجاعت و صدق و صراحت و تقوا و ورع ، ويژگيهاي بارز امام بودند. اگر هر كدام از اينها به تنهايي در يك انسان معمولي دميده شود او را تبديل به يك انسان بزرگ مي كند.

شخصيت عظيم رهبر كبير انقلاب حقا و انصافا پس از پيغمبران خدا و اولياء معصومين، با هيچ شخصيت ديگري قابل مقايسه نبود، وديعه خدا در دست ما و حجت خدا بر ما و نشانه عظمت الهي بود، وقتي انسان او را مي ديد، عظمت بزرگان دين را باور مي كرد، عظمت پيغمبر (ص) و عظمت اميرالمؤمنين و عظمت سيدالشهداء و عظمت امام صادق عليهم السلام و بقيه اولياء را انسان نمي تواند درست تصور كند، ذهن ما كوچكتر از آن است كه بتوانيم عظمت شخصيت آن بزرگ مردان را حتي در ذهن مان بگنجانيم، اما انسان وقتي شخصيتي با عظمت امام عزيزمان را با حكمت، آن هوشمندي، آن صبر، حلم و متانت، آن صدق و صفا، آن زهد و بي اعتنايي به زخارف دنيا، آن تقوا و ورع و خداترسي و عبوديت مخلصانه براي خدا و بالآخره شخصيتي با اين همه عظمت و ابعاد گوناگون دست نيافتني كه همين شخصيت عظيم، چگونه در برابر آن خورشيد­هاي فروزان آسمان ولايت، كوچكي مي كند، تواضع مي كند، خاك­ساري مي كند، خودش را در مقابل آنها ذره­اي به حساب مي آورد، آنوقت انسان مي فهمد آنها چقدر عظيم و بزرگ بودند.

امام خميني شخصيتي آنچنان بزرگ بود كه در ميان بزرگان و رهبران جهان و تاريخ به جز انبيا و اوليا معصومين ( ع ) به دشواري مي توان كسي را با اين ابعاد و خصوصيات تصور كرد . الحق شخصيت آن عزيز يگانه شخصيتي دست نيافتني و جايگاه والاي انساني او جايگاهي دور از تصور و اساطير گونه بود

ويژگيهاي حكومتي حضرت امام خمينی ( ره)

بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني ره با ويژگيهاي منحصر بفرد خود شخصيتي نادر و كم نظير بودكه بعد از ائمه اطهار ع كمتر ميتوان نظيرش را در تاريخ يافت. حضرت آيت الله خامنه اي در مورد شخصيت والاي حضرت امام مي فرمايد:

امام خميني شخصيتي آنچنان بزرگ بود كه در ميان بزرگان و رهبران جهان وتاريخ – بجز انبيا و اولياء معصومين ع – به دشواري مي توان كسي را با اين ابعاد و اين خصوصيات تصور كرد. آن بزرگوار قدرت ايمان را با عمل صالح و اراده پولادين را با همت بلند و شجاعت اخلاقي را با هوشمندي و كياست و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعيت و ابهت و صلابت رهبري را با دقت و عطوفت و خلاصه بسي خصال نفيس و كمياب را مجموعه آن در قرنها و قرنها به ندرت ممكن است در انسان بزرگي جمع شود. همه و همه را با هم داشت. الحق شخصيت آن عزيز يگانه شخصيتي دست نيافتني و جايگاه والاي انساني او جايگاهي دور از تصور و اساطير گونه بود. ( روز نامه جمهوري اسلامي۲۰ /۳/ /۶۸ )

البته بررسي ابعاد وجودي شخصيت آن حكيم فرزانه در اين نوشتار نمي گنجد و در اين بخش فقط شمه اي از ويژگيهاي والاي امام خميني ره در بعد رهبري ذكر مي شود

۱- فقاهت در دين

از جمله شرايط لازم براي ولي فقيه فقاهت در دين و اجتهاد است. حضرت امام علاوه بر تسلط عميق بر فلسفه – عرفان – تفسير – اخلاق و كلام اسلامي و … مجتهدي بر جسته بود و بيش از سي سال فقه و اصول را در سطح عاليآن تدريس كرد. حضرت امام تحولي عظيم در فقه پديد آورد و پويايي فقه و اصول را لازمه نگرش اجتهادي مي دانست و معتقد بود كه عنصر زمان و مكان نقشي بس تعيين كننده در اجتهاد دارند و نا ديده گرفتن آن به نا تواني در درك و پاسخگويي به مسائل مستحدثه و نيازهاي روز منتهي خواهد شد

۲- تقوا و عدالت

از جمله شرايط ولي فقيه تقوا و عدالت است. پايبندي به آداب شرع و تقيد به موازين تقوا- عمل به وظايف الهي – شوق به نوافل و مستحبات و پرهيز از محرمات و رذايل اخلاقي از صفات روحي و رفتاري حضرت امام خميني ره مي باشد. بي آلايشي و سادگي از افتخارات زندگي حضرتش بوده و آراستگي به زيور قناعت و سادگي و پيراسته بودن از رذايل طمع و حرص و تكبر از بارزترين حالات روحي و رفتاري او بود. با آنكه بلند مرتبه ترين مقام كشور بود ولي در خانه اي اجاره اي در جماران بساط معشيت گستراند. پيوسته خويشتن را از آلودگي به جلوه هاي فريبنده دنيايي دور داشته و مناعت طبع و بزرگواري را سر لوحه زندگي خويش قرار داده بود

۳- مديريت و تدبير

از جمله شرايط رهبر قدرت و توان اداره جامعه اسلامي و نيز حسن تدبير و بينش سياسي اجتماعي – آينده نگري و دور انديشي است. در مسير انقلاب اسلامي يكي از واقعيتهاي مهم تاريخي بينش عميق و آينده نگري حضرت امام خميني ره بود.

بنيانگذار جمهوري اسلامي در دوران رهبري با ظرافت و دقت عمل و الهام از امدادها و قوه لايزال الهي همواره چند سال جلوتر از زمان خود حركت مي كرد و با ترسيم اوضاع آينده جهان نظام هاي غرب و شرق را در حال زوال و نابودي مي ديد… امام در پيام تاريخي خود به صدر هيات رئيسه شوروي سابق به صراحت آينده را اين گونه ترسيم فرمودند: براي همه روشن است كه از اين سپس كمونيسم را بايد در موزه هاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد چرا كه ماركسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست چرا كه مكتبي است مادي و با ماديات نمي توان بشريت را از بحران عدم اعتقاد به معنويت كه اساسي ترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است در آورد

در سومين سالروز پيام امام به گورباچف همه دنيا به روشني و با شگفتي نظاره گر سقوط واضمحلال نظامهاي كمونيستي و فرو پاشي شوروي سابق شد.

از جمله مصاديق مديريت قوي ايشان نيز ميتوان به فرمان تشكيل شوراي انقلاب قبل از پيروزي انقلاب – تعيين دولت موقت- فرمان تدوين قانون اساسي – فرمان تشكيل نهادهاي مورد نياز كشور- پذيرش قطعنامه در شرايط مناسب- فرمان باز نگري در قانون اساسي و حل مشكل رهبري آينده اشاره كرد.

۴- شجاعت و قاطعيت

ولي فقيه شخصي شجاع و نترس باشد و جز از خداوند از هيچ قدرت ديگري هراسي به دل راه ندهد. حضرت امام خمينی ره مصداق عيني اين ويژگي بود و از نظر شجاعت اخلاقي و روحي نيز كم نظير بود. آن حضرت با شجاعت و اقتدار خويش و با اتكاي به خداوند و پشتيباني مردم فدا كار ايران توانست در مقابل رژيم تا دندان مسلح ستم شاهي بايستد و از تبعيد و تهديد آنان نهراسد. پس از سخنراني ها و افشاگري هاي حضرت امام در مورد رژيم وابسطه پهلوي ساواك و عمال سر سپرده رژيم شبانه به خانه ايشان ( در قم ) هجوم آوردند و شروع به كتك زدن افراد خانه از جمله خدمتكار خانه نمودند و محل اقامت حضرت امام را جويا شدند كه ناگهان معظم له از اتاق بيرون آمده و با كمال شجاعت فرياد زد: روح الله خميني منم چرا اين بيچاره ها را كتك مي زنيد. ( كوثر ج۱ص۸۷)

از ديگر ويژگيهايي كه در بحثهاي گذشته براي ولي فقيه ذكر شد قاطعيت در اجراي احكام و فرامين الهي بود. ولي فقيه هر گاه تكليف را تشخيص داد و امري به مصلحت نظام دانست بايد براي اجراي آن تصميم جدي بگيرد و بر اجراي آن پافشاري نمايد. قاطعيت حضرت امام زبانزد دوست و دشمن بود. ايشان هر زماني كه احساس تكليف مي كرد قاطعانه آن را بيان و بر اجراي آن تاكيد مي نمود. بعنوان مثال در آستانه پيروزي انقلاب و آن زمان كه هنوز تفاله هاي رژيم ستم شاهي ( دولت بختيار ) بر سر كار بودند حضرت امام دولت موقت او را غير قانوني اعلام كرد و در سخنراني خود در بهشت زهرا فرمود: من تو دهن اين دولت ( دولت بختيار ) مي زنم! من دولت تعيين ميكنم. من به پشتوانه اين ملت دولت تعيين مي كنم

جمهوري اسلامي و مخالفت با ملّي گرايي

امام خمينی علاوه بر مخالفت جدّي با نظام شاهنشاهي، معتقد به جايگزيني نظامي بود كه مُجري احكام اسلامي، و مبتني بر آراء مردم باشد. بايد به اين نكته توجه داشت كه هر حكومتي ـ هر چند كه حق هم باشد ـ اگر مقبوليّت مردمي نداشته باشد، طبعا قادر به اداره جامعه نخواهد بود، چه اينكه در صورت عدم مقبوليت، كارشكنيها و مخالفتها از هر سو مانع پيش رفت امور خواهد شد.

امام در نجف با تدريس خارج فقه ولايت فقيه، اين مسئله را روشن كرد كه بايد در فكر حكومت و اداره جامعه اسلامي بود. امام در مواضع مختلف به اين مسئله اشاره نمود كه ما به دنبال حكومتي اسلامي هستيم كه اجرا كننده قوانين اسلام باشد. ايشان در مصاحبه اي فرمودند: ماهيت جمهوري اسلامي اين است كه با شرايطي كه اسلام براي حكومت قرار داده است، با اتكاء به آراء عمومي،هسته حكومت تشكيل شده، مجري احكام اسلام باشد.

امام از ابتدا ماهيت نهضت را اسلامي معرفي نمود و هدف ملّت را «اسلام» دانست و در مراحل متعدّد انقلاب، مسئله در خطر بودن دين و هَدم اسلام و دشمني كافران را به ملّت گوشزد نمود و به شدت همگان را از معرفي نهضت به عنوان ملّي و ملي گرايي برحذر داشت و با معتقدان اين نظريه، ميانه خوبي نداشت. آن امام در فرازي از بيانات هدايتگر خويش فرمودند:ما ديديم كه خواست اين ۳۵ ميليون جمعيت اين بود كه ما اسلام را مي خواهيم. در تمام صحبتها از اوّل تا آخر اين نبود كه ما ملّي گرا هستيم. ملّي گرايي برخلاف اسلام است.

ستيز با شرق و غرب

برخي معتقدند كه براي فائق آمدن بر دشمن و رفع مشكلات و موانع در اين راه، بايد به هر حال به يكي از قدرتهاي بزرگ، تكيه كرده و از كمك و مساعدت آنها بهره جُست و از حمايتهاي آنان برخوردار بود؛ چرا كه با اين امكانات موجود، نمي توان بدون بهره مندي از حمايتهاي قدرتهاي بزرگ، با دشمن جنگيد و به پيروزي رسيد؛ در حالي كه امام رحمه الله از ابتدا با اتّكاء به قدرت معنوي و با شعار نه شرق و نه غرب، هدف و راه خود را آشكار نمود. ايشان در سخنراني ۴ آبان ۱۳۴۳ فرمودند: آمريكا از انگليس بدتر، انگليس از آمريكا بدتر، شوروي از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پليدتر.

امام معتقد بود كه براي مقابله با قدرت باطل، نمي توان از باطلي ديگر ياري گرفت و در واقع، نمي توان براي رسيدن به هدفي مشروع، از ابزار و آلاتي نامشروع بهره گرفت. به همين جهت، از ابتدا شرق و غرب را مورد حملات خويش قرار داد و هيچ يك از دو قدرت بزرگ دنيا از حملات او در امان نماند. اگر به مواضع و سخنان ايشان، نگاهي اجمالي بيندازيم، اين مسئله به روشني قابل درك است

تقابل با صهيونيسم

امام رحمه الله با بينش الهي و عميقي كه داشت، از اوّل پي به نقشه دقيق و مخرّب استعمارگران و دشمنان اسلام در به وجود آوردن و رسميت بخشيدن به رژيم نامشروع صهيونيستي در قلب ملل اسلامي برد و آن را گوشزد نمود. امام در پيام خود به ملل و دُوَل اسلامي فرمود: كرارا دولتها را به خصوص دولت ايران را از اسرائيل و عمّال خطرناك آن، تحذير نمودم. اين ماده فساد كه در قلب ممالك اسلامي با پشتيباني دُوَل بزرگ، جايگزين شده است و ريشه هاي فسادش هر روز ممالك اسلامي را تهديد مي كند، بايد با همت ممالك اسلامي و ملل بزرگ اسلام، ريشه كن شود.

خستگي ناپذير، سازش ناپذير، شكست ناپذير

مردان بزرگ، به فراخور عظمت روحي خود، اهدافي بس والا را در نظر دارند. آنها، دور دستها را مي نگرند و به لحاظ داشتن جايگاه والا و احاطه بر اُمور، دايره ديدشان بسيار وسيع تر از دايره ديد ديگران مي باشد و طبعا در راه رسيدن به هدف موردنظر، به فراخور ارزش هدف، هزينه مي كنند و براي رسيدن به آن هدف، خستگي به خود راه نداده و به شكست فكر نمي كنند؛ زيرا به هر حال، در راه انجام وظيفه معتقد به وجود شكست نيستند. امام از زمره آن مردان بزرگي بود كه هدفي بس بزرگ را در نظر داشت. او به تحوّلي عميق در جامعه و انقلابي فراگير كه منجر به تغييرات بنيادين در جامعه شود، مي انديشيد.

از اينرو، ايشان براي نيل به اين هدف، تمامي مشكلات و مصيبتها را به جان خود خريد و از بهترين جايگاه و موقعيت در حوزه علميه چشم پوشي نمود و دستگيري و زندان و تبعيد را بر آن ترجيح داد و هيچ گاه با دشمن از سر سازش در نيامد. او پيشاپيش به استقبال اين گونه مشكلات مي رفت.

امام پس از آزادي از زندان شاه در ردّ مطلبي كه از طرف رژيم شاه به دروغ در مطبوعات به روحانيت نسبت داده شده بود كه مقامات روحاني با دولت به توافق رسيدند، مطالبي بيان كردند و شديدا اين مسئله را ردّ نمودند. ايشان با كمال شجاعت فرمودند: خميني آنجا هم كه بود، تو حبس هم كه بود، مجد اسلام را حفظ مي كرد. مي تواند حفظ نكند؟ اسلامي كه پيغمبر اسلام، اين قدر زحمتش را كشيده است، ائمه هدي اين قدر خون دلش را خورده اند، علماء اسلام اين قدر زحمت كشيده اند، خميني و امثال خميني مي توانند كه يك چيزي بگويند كه برخلاف مصالح اسلام باشد؟)

و خستگي ناپذير امام، به ايشان، اجازه سكوت نداد.

آنگاه كه امام فرزند برومند خود را از دست داد، در حالي كه او را اميد آينده اسلام مي دانست، خم به ابرو نياورد و حتي در مقابل ديدگان اغيار، اشكي نريخت؛ در حالي كه علاقه عجيبي به آن شهيد داشت و در اين باره داراي روحي سرشار از عواطف و احساسات بود. او شهادت فرزند خويش، آقا مصطفي، را از الطاف خفيه الهيه دانست.

هنگامي كه امام در عراق بود و از آنجا انقلاب را رهبري مي نمود، در تخيير بين باقي ماندن در سكوت و بين ترك آنجا و ادامه فعاليتها، راه دوم را برگزيد و تسليم فشارهاي دشمنان نگرديد. امام در مقابل آنان فرمود:… و ما هم تعهداتي خودمان داريم نسبت به اسلام و نسبت به ملت خودمان. ما به كار خودمان ادامه مي دهيم… من اعلاميه مي دهم، نوار هم پر مي كنم و مي فرستم. منبر هم اگر رفتم، صحبت مي كنم. اينها چيزي است كه من نمي توانم خلافش را بكنم و بالاخره مجبور به ترك عراق گرديد

غيرت ديني

امام، باتوجه به آموزه هاي اسلامي و سيره معصومان عليهم السلام ، سرشار از عفو و گذشت و بزرگي در مسائل شخصي خود بود؛ ولي هرگاه مسئله دين و ارزشهاي اسلامي به ميان مي آمد، آرام و قرار نداشت.

او تحمّل كوچك ترين اهانتي را به دين و مقدّسات ديني نداشت. تاريخ فراموش نمي كند، آنگاه كه شخصي منحرف با قلم آلوده خود، بناي توهين و اهانت به ارزشهاي ديني و مقدّسات شيعه را گذاشت، امام سكوت را سزاوار ندانست و مدتي از حيات علمي خود را اختصاص به جواب به اين ياوه گوييها داد و مشغول نوشتن كتاب شريف «كشف الاسرار» شد كه جواب دقيق، متقن و مستدل و شكننده اي براي آن نويسنده منحرف و كساني چون او شد. آري، او از بزرگ مرزبانان ارزشهاي اسلامي بود.

همه به ياد دارند كه درخصوص مصاحبه اي كه در صداي جمهوري اسلامي با شخصي انجام شده بود و كلماتي از زبان شخص مصاحبه شونده صادر شده بود كه بوي اهانت به شخصيت حضرت زهرا عليهاالسلام مي داد، امام به سرعت موضع گرفت و برخورد قاطع نمود تا اين نوع حركات، براي هميشه خاموش شود.

برخورد آن بزرگ مرد با توطئه جهاني اهانت به ساحت مقدس رسول اكرم صلي الله عليه و آله توسط سلمان رشدي كه ارتباط مستقيم با سياست خارجي جمهوري اسلامي داشته و دارد و نيز موضع صريح و بي پرده ايشان در آن شرايط سخت نظام؛ يعني اعدام نويسنده آيات شيطاني، سندي است روشن بر اوج روحيه غيرت ديني در وجود امام خميني رحمه الله كه از جان و دل مدافع ارزشهاي اصيل اسلامي بود و در اين راه ذرّه اي كوتاه نمي آمد

صراحت و قاطعيت

امام اهل تعارف و مجامله گويي نبود. او در لفّافه سخن نمي گفت. او آنچه را كه تشخيص مي داد صحيح است، با صراحت مطرح مي كرد. او ملاك تأييد و ردّ افراد و گروهها را پايبندي و عدم پايبندي آنان به ارزشها مي دانست. او با كسي عقد اُخوّت نبسته بود. امام رحمه الله آنگاه كه در زندان شاه بود، به دولتمردان گفت: حالا كه محصورم، بيخود من را رها نكنيد، براي اينكه من وقتي رها بشوم، باز همان حرفهاست. من با شما هيچ قوم و خويشي ندارم و من اگر يك چيزي را ديدم، مي گويم.

منادي وحدت

در باورهاي امام، مسئله وحدت و يكپارچگي، جايگاه ويژه اي دارد. امام هميشه در طول نهضت و پس از پيروزي انقلاب، اين امر مهم را مورد توجه قرار دادند كه اگر در ميان امّت اسلامي، اختلاف باشد، هيچ گاه به هدف خود و پيروزي نائل نخواهد شد. بايد توجه داشت كه امت اسلامي هميشه از اختلافات داخلي رنج برده است و شايد عمده دليل عقب ماندگي ملل اسلامي را بتوان همين مسئله دانست. اگر در جامعه اي عنصر وحدت وجود نداشته باشد، هر قدر آنكه ملت ما مي خواهد، جمهوري اسلامي است، نه جمهوري فقط، نه جمهوري دمكراتيك، نه جمهوري دمكراتيك اسلامي

هم آن جامعه از جهت نيروي انساني و قدرت نظامي در سطح بالايي باشد، در رودررويي با بحرانها نمي تواند انسجام خود را حفظ نمايد و اين امري طبيعي است؛ چه اينكه در چنين جامعه اي نيروهاي داخلي در يك مسير و براي يك هدف مشخص قدم برنمي دارند و چه بسا در حركت خود با هم در تعارض باشند و طبعا به مرور، موجب حذف يكديگر خواهند شد و دشمن نيز بهترين استفاده را از اين شرايط خواهد كرد.

امام در شرايط مختلف بر روي مسئله وحدت در جامعه و وحدت بين مسلمانان تأكيد فراواني داشتند. و لذا تشكيل گروهها و احزاب متعدّد را تا حدّي قبول داشتند كه اختلاف نظرها موجب تخريب نباشد و اختلافها در اصول نباشد. امام منادي وحدت بود و شديدا همه را از گروه گرايي برحذر مي داشت.

ايشان اين مسئله را امري فرا ملّي مي دانست و در بعدي وسيع تر و فراتر از كشور اسلامي مطرح مي نمود و آن را به عنوان راهكاري اساسي در سطح بين الملل و ملل اسلامي ارائه مي كرد. ايشان در پيام مهم حجّ در سال ۵۸ به مسلمانان جهان اعلان نمودند: اي مسلمانان جهان و اي پيروان مكتب توحيد! رمز تمام گرفتاريهاي كشورهاي اسلامي، اختلاف كلمه و عدم هماهنگي است و رمز پيروزي، وحدت كلمه و ايجاد هماهنگي است، كه خداوند تعالي در يك جمله بيان فرموده: وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه ِ جَميعا وَلاتَفَرَّقُوا

اوشخصيتى آن‏چنان بزرگ بود كه در ميان بزرگان و رهبران جهان و تاريخ، به جز انبيا و اولياى معصومين(عليهم‏السّلام)، به دشوارى مى‏توان كسى را با اين ابعاد و اين خصوصيات تصور كرد
آن بزرگوار، قوّت ايمان را با عمل صالح، و اراده‏ى پولادين را با همت بلند، و شجاعت اخلاقى را با حزم و حكمت، و صراحت لهجه و بيان را با صدق و متانت، و صفاى معنوى و روحانى را با هوشمندى و كياست، و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعيت، و ابهت و صلابت رهبرى را با رقت و عطوفت و خلاصه بسى خصال نفيس و كمياب را كه مجموعه‏ى آن در قرنها و قرنها بندرت ممكن است در انسان بزرگى جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصيت آن عزيز يگانه، شخصيتى دست‏نيافتنى، و جايگاه والاى انسانى او، جايگاهى دور از تصور و اساطيرگونه بود.

او، رهبر و پدر و معلم و مراد و محبوب ملت ايران و اميد روشن همه‏ى مستضعفان جهان و بخصوص مسلمانان بود. او، عبد صالح و بنده‏ى خاضع خدا و نيايشگر گريان نيمه‏شبها و روح بزرگ زمان ما بود. او، الگوى كامل يك مسلمان و نمونه‏ى بارز يك رهبر اسلامى بود

سرانجام اين مجاهد نستوه و خستگي ناپذير، نام آور بزرگ دوران معاصر، دانشمندي پارسا، خردمندي پرهيزكار، حكيمي سياست مدار، مؤمني نوانديش، عارفي شجاع و هوشمند، فرمانروايي عادل، مجاهدي فداكار، فقيه، فيلسوف، عارف، معلم اخلاق روز سيزدهم خرداد ماه ۱۳۶۸ روي در نقاب خاك فرو كشيد و چشم از جهان فروبست.

روحش شاد و راهش پررهرو باد.

امام خمينی

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در whatsapp
  • اخبار مرتبط
  • تبادل نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *